www.iiiWe.com » تابلوی کوروش و اجساد پانته آ و آبراداتاس اثر ویسنت لوپز پورتونا

 صفحه شخصی سروش احمدی   
 
نام و نام خانوادگی: سروش احمدی
استان: خوزستان
رشته: کارشناسی ارشد عمران - پایه نظام مهندسی: دو
شغل:  مهندس ناظر سد و نیروگاه
شماره نظام مهندسی:  16-300-01998
تاریخ عضویت:  1388/12/19
 روزنوشت ها    
 

 تابلوی کوروش و اجساد پانته آ و آبراداتاس اثر ویسنت لوپز پورتونا بخش عمومی

8
برای دریافت فایلها باید از نرم افزار های ویژه دانلود استفاده نمایید. (برای اطلاعات بیشتر اینجا کلیک کنید)



تابلویی که می بینید، اثر «ویسنت لوپز پورتانا» نقاش اسپانیایی قرن 18 روایت کننده یکی از داستان های تاریخ ایران باستان است.
در لغت نامه ی دهخدا زیر عنوان «پانته آ» بر اساس روایت «گزنفون» آمده است که هنگامی که مادها پیروزمندانه از جنگ شوش برگشتند، غنائمی با خود آورده بودند که بعضی از آنها را برای پیشکش به کورش بزرگ عرضه می کردند.
در میان غنائم زنی بود بسیار زیبا و به قولی زیباترین زن شوش به نام پانته آ که همسرش به نام « آبراداتاس» برای مأموریتی از جانب شاه خویش رفته بود. چون وصف زیبایی پانته آ را به کورش گفتند، کورش درست ندانست که زنی شوهردار را از همسرش بازستاند و حتی هنگامی که توصیف زیبایی زن از حد گذشت و به کورش پیشنهاد کردند که حداقل فقط یک بار زن را ببیند، از ترس اینکه به او دل ببازد، نپذیرفت.
پس او را تا باز آمدن همسرش به یکی از نگاهبان به نام «آراسپ» سپرد. اما اراسپ خود عاشق پانته آ گشت و خواست از او کام بگیرد، بناچار پانته آ از کورش کمک خواست.
کوروش آراسپ را سرزنش کرد و چون آراسپ مرد نجیبی بود و به شدت شرمنده شد، در ازای از طرف کوروش به دنبال آبراداتاس رفت تا او را به سوی ایران فرا بخواند.
هنگامی که آبرداتاس به ایران آمد و از موضوع با خبر شد، به پاس جوانمردی کوروش برخود لازم دید که در لشکر او خدمت کند. می گویند هنگامی که آبراداتاس به سمت میدان جنگ روان بود پانته آ دستان او را گرفت و در حالی که اشک از چشمانش سرازیر بود گفت: سوگند به عشقی که میان من و توست، کوروش به واسطه جوانمردی که حق ما کرد اکنون حق دارد که ما را حق شناس ببیند. زمانی که اسیر او و از آن او شدم او نخواست که مرا برده خود بداند و نیز نخواست که مرا با شرایط شرم آوری آزاد کند بلکه مرا برای تو که ندیده بود حفظ کرد. مثل اینکه من زن برادر او باشم.
آبراداتاس در جنگ مورد اشاره کشته شد و پانته آ بر سر جنازه ی او رفت و شیون آغاز کرد. کوروش به ندیمان پانته آ سفارش کرد تا مراقب باشند که خود را نکشد، اما پانته آ در یک لحظه از غفلت ندیمان استفاده کرد و با خنجری که به همراه داشت، سینه ی خود را درید و در کنار جسد همسر به خاک افتاد و ندیمه نیز از ترس کورش و غفلتی که کرده بود، خود را کشت. هنگامی که خبر به گوش کوروش رسید، بر سر جنازه ها آمد.
از این روی اگر در تصویر دقت کنید دو جنازه ی زن می بینید و یک مرد و باقی داستان که در تابلو مشخص است

سه شنبه 28 آذر 1391 ساعت 09:09  
 نظرات    
 
حسن ابراهیمی 21:19 سه شنبه 28 آذر 1391
1
 حسن  ابراهیمی
داستان شیرین و غم انگیزی بود مهندس جان ، ممنونم
مجید صابر 23:11 سه شنبه 28 آذر 1391
1
 مجید صابر
ممنون جالب بود ، کاش می شد این داستانها به فیلم تبدیل شوند !
امین افتخاری 20:51 چهارشنبه 29 آذر 1391
1
 امین افتخاری
با سلام خدمت تمامی دوستان عزیز
پیشنهاد میکنم کتاب زیر رو حتما بخونید:
رنج های بشری : نوشته رضا مرادی غیاث آبادی
اینم صفحه دانلود کتاب :
http://ghiasabadi.com/human-sufferings-book.html
مائده علیشاهی 12:47 آدینه 1 دی 1391
1
 مائده علیشاهی
ممنون آقای مهندس
نیما محسون 20:36 آدینه 1 دی 1391
1
 نیما محسون
داستان جالبی بود.ممنون
ندا اسفندیاری 23:33 آدینه 1 دی 1391
1
 ندا اسفندیاری
سپاسگزار
سروش احمدی 17:46 چهارشنبه 6 دی 1391
1
 سروش احمدی
دوستای عزیزم از توجه و محبتتون ممنونم

آقای مهندس افتخاری، کتاب را دانلود کردم و در حال مطالعه هستم. بسیار کتاب جالبیه! ممنون.
نکته ای که مد نظر شماست را متوجه شدم. با شما موافقم و قبلاً هم به همین نتیجه رسیده بودم. اما باید بگم که در تاریخ هم واقعیت وجود داره و هم تحریف. باید با احتیاط و تفکر و تحقیق راجع به قبول یا رد وقایع تاریخی اظهار نظر کرد.
باز هم ممنونم.